کوروش کوروش ، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره

با تو بودن خوب است...

یک روز خوب ۴ تیر ۹۸ کنار حمیدرضا و کوروش

خونه تکونی, مهمونی معلما, کوروش راهپیما O_o ( امروز 22 بهمن )

اول سلام به همه عزیزای دلم که هی اومدین اینجا و دیدین خبری نیست! جمعه خونمون مهمونی معلماست و من هم برای اون روز و هم برای عید کلی کار دارم. آخه من یه اخلاقی دارم که نمیتونم یه دفعه همه کارارو با هم انجام بدم واسه همین خورد خورد و هر روز یه سری از کارامُ کردم. و همچنان ادامه داره ها!! کارایی که تا حالا انجام شده: پرده هال شسته شده وصل شده! دو تا صندلی برای میز ناهار خوری خریدیم ( قبلیا خیلی خراب شده بود ) روکش اون دو تا رو عوض کردیم برای توی آَشپزخونه, قسمت گلامون توی آَشپزخونه مرتب و تمیز شده, اتاق کوروش تقریبا مرتب و تمیزِ! ( البته چند وقت پیش محمد یه 30 تا جعبه بذر آورد گذاشت کنار اتاق کوروش و گفتم نمی خواد برای مهمونی ببریش...
23 بهمن 1391

قدمهات استوار پسر مهربونم

پاهای کوچولوت! دستای مردونه و بزرگت! نگاهای همچنان متعجب و مهربونت! صدای یــــــــــــــــــــــــَه گفتنت که تازگیا برای همه چی با یه حالت تعجب و سوالی میگی و مثلا داری اجازه میگیری!!! خنده های زور زورکیت  همه اینا منُ  به حالت تعجب و بهت  و عشق میرسونه! چه احساسات متناقضی!! واقعا زندگی به خودی خود معجزه بزرگیه! تو! همون نی نی کوچولویی که پوست بودی و استخون! همون پسرک ناتوانی که یه گوشه میخوابوندمت و راحت به کارام میرسیدم. تو واقعا همونی؟ کاش زمان می ایستاد تا من می تونستم عطر تنت رو با تک تک سلولای بدنم جذب کنم! کاش این روزا تموم نشن! کاش همیشه اینقدر عاشقم باشی! عاشقت باشم.   چقد خوبه که تو هستی! ...
18 بهمن 1391

پیاده روی- حالت تهوع

امشب منُ کوروش حســــــــابی شال و کلاه کردیم و با کالسکه رفتیم بیرون! اول تصمیم داشتم بریم پارک! ولی بعد  رفتیم خونه مامان اعظم! هوا سرد و در عین حال عالی بود. منم یه خبطی کردم برای کوروش یه کرم کارامل خریدم. 1 ق غذا خوری بیشتر ازش  نخورد خوشبختانه! 2 ساعت بعد دیدم داره مثل آبشار بالا میاره! (  با عرض معذرت ) بعدش آب خورد باز بالا  آورد. دیگه سریع حاضر شدیم بردیمش کلینیک سلامت کودک که  20 نفر تو نوبت بودن تا این که درمونگاه  جای خونمون باز بود و بردیمش یه آمپول b6 زد. ولی بازم تو خونه بالا  آورد. یه دقیقه شیر خورد. باز بالا آورد.  دو قاشق آبجوش نبات خورد بازم همین طو...
17 بهمن 1391

رمزی

اینجا غریبه زیاد شده! شاید برخلاف میلم مجبور بشم رمزی بنویسم ...
16 بهمن 1391