کوروش کوروش ، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

با تو بودن خوب است...

یک روز خوب ۴ تیر ۹۸ کنار حمیدرضا و کوروش

فردا نه, پس فردا

1390/10/6 12:53
نویسنده : مامانی
381 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرک مظلومم

پس فردا ایشالا پیش منی.

یعنی میای تو بغل مامانی. نمی دونم چرا انقد الکی نگرانممممممممم. چرا دلم همش شور میزنه؟؟

برا زایمان نه, برای خونه, برا مهمونا که میان دیدنم, می دونم همشم بی خوده ولی دست خودم نیست.

پسرم:

این روزا از یه چیز دیگم می ترسم. مسئولیتی که در قبال تو داریم. نمی دونم می تونم مامان خوبی باشم یا 

نه!!!! حس دیگه ای که دارم اینه که همش دلم برا بابایی می سوزه, نه این که اتفاق خاصی افتاده باشه ها

نهههههههه! ولی همش باید خرج کنه و من کلا دلم می سوزه براش و احساس عذاب وجدان دارم آخه گناه

داره هنوز سنی نداره, یا این حسم خیلی مبارزه می کنم ولی هنوز نتونستم برش غلبه کنم.( فک کنم به یه 

روانشناس نیاز دارمممممممم ). 

امروز عصر میریم بیمارستان و سه تا آمپول میزنم. فردا هم همین طور.پس فردا صبح هم ساعت 6 باید 

بیمارستان باشم و بستری شم! خدایا خودت کمکم کن

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان کوروش
6 دی 90 15:41
عزیزم این نگرانی ها طبیعیه ولی سعی کن زیاد به این چیزا فکر نکنی و به این فکر کنی که تا چند روز دیگه نی نی نازت تو بغلته امیدوارم زایمان راحتی داشته باشی زود زود بیا عکس نی نی ات رو ببنیم
مریم مامان عسل
6 دی 90 19:20
سلام عزیزم. وای نمیدونی چقدر برات خوشحالم. روزای شیرینی در انتظارته ولی با خواب راحت و استراحت خداحافظی کن. قبل زایمان دیگران اینو بهم میگفتن اما من تا خودم تجربه نکردم باورم نمیشد! ماشالا هزار ماشالا داری یه پهلوون به دنیا میاری هااااا! راستی من تلفن خونتونو گم کردم. تلفنتو توی قسمت نظر خصوصی وبلاگم برام بذار قبل زایمانت بهت زنگ بزنم. آمپول برای چیه؟؟؟