سلاملکم :)
سلام تند تند میگم و میخوابم. دارم از خواب له میشم
چند روز پیش بابا اومد خونه دستش یه جعبه بزرگ بود. توش یه سه چرخه خوشگل بود. به کمک هم سر
همش کردین و تو ذوق زده سوارش بودی تا عصر. شبشم با هم رفتین پارک و بابا میگفت حسابی کیف
کردی! بابا میگفت توی پارک یه توپ گنده خورده تو صورتت هیچی نگفتی!! خیلی با جنبه ای قربونت برم.
سه شنبه 7 رمضون مامانم اینا رو برای افطار دعوت کردم خونمون. چون افطار تا سحر فاصله کمی داره
برای سحرم نگهشون داشتم. برای افطار: سوپ جو, فرنی, کره مربا, نون و پنیرُ سبزی, شربت زعفرون,
شربت آلبالو, آب سیب ترش توپک خرما و زولبیا و بامیه و برای سحری: پلو مرغ + قیمه و سالاد شیرازی و
ماست و اینا بود. بعد از افطار مردا نشستن به پا...سور بازی و ما خانوما مشغول حرف و کرکر خنده و بچه
داری! بابامم با ماها بود و از دست این دو تا فسقلی غش کرده بود!! قرار بود بعد افطار من و انسی و
مامانم با بچه ها بریم ویلاژ توریست ببینیم چی داره که اینقدر لفتش دادیم نشد بریم ولی آخرش رفتیم
آزاد شهر و راه رفتیم تا ببینیم چیزی پیدا میشه! آخه انسی داره برای خونه جدیدشون خرید میکنه کم
کم و البته فرش میخواد که قیمتا همه سرسام آور!!! خلاصه بعد از کلی پیاده روی با 5 تا روسری
برگشتیم خونه! 2 تا من, 2 تا مامان, یکی انسی! حراج بود. منم یه شر..ت آموزشی برای کوروش خریدم
که کم کم آموزش توالت رفتنُ با کوروش شروع کنم.
بعد از سحر مامان و انسی آشپزخونه رو تمیز کردن طفلیا چون من دیگه هلاک بودم. تازه کوروش تا 4
صبح بیدار بود و با این که از بی خوابی نعره میزد نمیخواست بخوابه. دیگه داشتم از دستش دیوانه
میشدم که بالاخره خوابید.
صبح که منظورم همون ظهرِ (دو بعد از ظهر ) بیدار شدیم با کوروش و بقیه تمیز کاریا رو با کمک کوروش
انجام دادم!!! تی میکشیدم میخواست تی بکشه اینُ تعمیم بدید به همه کار!! بعدشم طبق دعوت
قیلی مامانم برای افطار رفتیم اونجا به صرف کله پاچه آخ چقدر خوشمزه بودددددد. ترکیدم اینقدر که
با ترشی خوردم. ساعت 12 شب در راه برگشت به خانه تصمیم گرفتیم بریم آب انار بخوریم که کله
پاچه هه رو بسوزونه بره! دنبال رئوف رفتیم و رفتیم طرقبه. بعدشم اومدیم خونه و سی دی 2 آ..کادمی
امسالُ دیدیم. سحری سیب زمینی سرخ کرده و املت درست کردم سریع الانم برو بچ خوابن و من بالاخره
اومدم سراغ این لبتاپ تنها و منزوی این روزا!
اینم چند تا عکس!
بی ربط نوشت: این روزا ار..میا آکا.دمی خیلی ذهنمُ به خودش مشغول کرده! مطمئنم کاسه ای زیر نیم
کاسه بوده ولی نمی تونم شایعاتی که درموردش توی اینترنت فراوونه رو باور کنم چون سند معتبری
نداره!!
کوروش این روزا همش میگه یحیی!! ولی انگار از روی کاغذ میخونه و به جای این که آ بگه آخرشو میگه ای
ببخشید به خاطر این پست بی سرو ته باید مینوشتم حتما!