کوروش کوروش ، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره

با تو بودن خوب است...

یک روز خوب ۴ تیر ۹۸ کنار حمیدرضا و کوروش

بافت آفریقایی :دی ( 27.10.91 )

1391/10/28 1:46
نویسنده : مامانی
425 بازدید
اشتراک گذاری

گاهی شده دچار نت زدگی بشین؟ من این دو سه روز تو همین حس به سر میبردم! یعنی اصلا دلم به نوشتن نمی رفت!

فردای اون روزی که مهمون داشتیم عمو یحیی و خانومش ( دوست بابا و خانومش ) زنگ زدن که دلمون برای کوروش یه ذره شده میخوایم بیایم ببینیمش! منم از ظهر شامُ آماده کردم که شب اذیت نشم. (

سوپ و ته چین دوباره ) و یه کیک زبرا درست کردم( بقیه کیکا رو امتحان نکردم خوب! این یکی رو واردم ) اونام یه جعبه کوچولو پای سیب آورده بودن! سوپ عالی بود ولی ته چین از قالب درنیومد نمیدونم چرا! ولی من که با هیشکی تعارف ندارم خیلی ریلکس همونجوری آوردم سر سفرهنیشخند

دیروز ( سه شنبه ) نهار ماهی درست کردم با همون ته چینای داغون خوردیم. البته با دو نوع پخت. برای خودم گذاشتم تو فر و برای محمد توی ماهیتابه و با روغن فراوون! برای خودم غزل آلا و برای آقامون حلوا سفید. شب استیک گوساله و پوره سیب زمینی درستیدم. عکسشُ میذارم. 

امروز ظهر آش دوغ درست کردم و خودم خیلی دوست داشتم. محمد نیومد خونه. برای کوروشم میکس کردم آشُ خورذ حسابی!( نخود و برنح و دوغ و سبزی و سیر ) عصرم رفتم آرایشگاه موهامُ بافت آفریقایی زدم. خوشگل شد. دوست دارم. کوروش جای محمد بود. وای وای ساعت 4 و نیم وقت داشتم ساعت 6 و نیم تازه کارمُ شروع کرد. محمدم زنگ میـــــــــزد که بدوووووووووووو کوروش جیغ میزنه! بدوووووووو کوروش منُ کشت! اینا رو با یه لحن حرص دراری بخونینا!!! بعدشم تاکسی تلفنی گرفتم رفتم خونه مامان اعظم. اتفاقا اونام ماهی داشتن. به به!

راستی1) سه شنبه رفتیم آزادشهر چکمه بخریم برای من. قیمتا از 150 تومن شروع میشد. منم گفتم  اصلا نمیخوام. چه واجب کرده؟؟؟ والـــــــــــــــــــا بعدش رفتیم پروما ولی پارکینگاش جا نداشت! یه مغازه ای هست تو راه وکیل آباد لباس بچه داره. همیشه دلم میخواست برم ببینم چی داره. رفتیم و من برای کوروش یه دستکش خریدم که خیلی خوشگله! البته دو تا دستکشِ! یه دستکشِ معمولی که ازش عکس نگرفتم یکی این که تو عکس دست کوروشِ!  دوتاش یکیِ ها! ولی از هم جدا میشه و میشه دو تا! قربون دستای مردونه و بزرگت عشق مامانی.

همون شب یه روسری گرمم خریدم که بنفشِ و الان عکسی ازش ندارم.بعدا میگیرم به همینجا اضافه

میکنم.

زاستی 2) فردا مهمونی معلماست و ماه بعد ( اواخر بهمن خونه ماست ) نمیدونم چی بپوشم!!!

کوروش که تازه از حموم درومده و عمو یحیی و خانومش اومدن دیدنش!

مامان زهره درحال سبزی پاک کردن الان یادم نیست به چی داشتم با این پهنا میخندیدم

 

اینم زبرا کیک دوشنبه

    

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

شهرزاد
28 دی 91 11:24
سلام زهره جونممممممممممممممم
دلم برات تنگ شده بود زهره.صد تا امتحان پشته هم داشتم از 3شنبه تا حالا من 4تا امتحان دادم منم که میشناسی لاغر شدم این 3روزه بس که حرص خوردم.زهره کوروش چه عوض شد این مدت که من ایران نبودم خیلی خوشگل شده هاااااااااااااااااا.استیکه خوشگله دوستش میداریم.گرشنه هم شدیم.دیگه تموم شد چیزی ندارم بگم


کاش منم با استرس لاغر میشدم والا!!! ولی من با استرس بیشتر چاق میشم. به امید خدا معدلت بشه 19 به بالا عزیزم. ببخشید دیر تایید کردم نظرارو! حسشُ نداشتم

Windysmith
28 دی 91 13:31
مو در دوره ي نت زدگي به سر مُبُرُم. (با لهجه مشدي بخون)[ شكلك يك ويندي مشهدي]
از موهات عكس بگير رمزدار بذار ببينيم.
هي واي من!منم مثل اون شالتون دارم. عينش(جلل خالق)
دستكش هاي كوروشم خيلي خوشمله.
براي چكمه تو خيابون دانشگاه يك عالمه كفش فروشيه. يكي از اون فروشگاها اسمش بركه ست كه كفشاي خوبي داره.


این چکمه فروشیه قیمتاش چه جوریاست اونوقت؟ میگم میدونی که من یه خورده خسیسم
نرگسی
29 دی 91 0:16
یعنی تُ .............. ففففففف .......... تتتتتتتتت ......... ووووووووووو ...........
خوب یاد گرفتی چجوری مارو ززززززززززززززززززجر بدیا ..


Windysmith
30 دی 91 20:43
قيمتاش خوبه.


خوب پس باید یه روز برم ببینمشون
مـــــــــــلی
1 بهمن 91 12:56
وای منم چند ساله دلم می خواد موهامو بافت بزنم اما می ترسم زشت بشم نرفتم
چقدر دستکش های کوروشی خوشگله عینه خودش قوربونش برم منم دلم از این کیکه می خواد لامصب !!! همین الان با چایی


برو بزن بافت! خوشگل میشی!چرا زشت بشی؟
مامان کوروش
2 بهمن 91 10:18
دستکشت مبارک پسری [hr

مرسی خاله مهربون, قابل کوروش جونُ نداره
مامان اراد
3 بهمن 91 17:52
زهره کجاااااااااااااااااااااای؟؟؟؟بیا یه سربزن تا نیومدم کچل کنم خودتو با اتیش پارت


اومـــــــــــــدم! نه نه من موهامُ لازم دارم جون ما!!
✿nazi✿
11 بهمن 91 22:22
عجب استیکیییییییییییییییییییییییی عالی شده . کیکت هم که دیگه حرف نداره. زهره جون تو چطوری وقت می کنی به این همه کار برسی و خودتم انقدر تو دل برو باشی اونم با یه پسر کوچولوی شیطون؟؟؟ ماشالله.


شما که یه پا استادی خودت نازی جونی!
من؟ تو دلبرو؟ لطف داری تو! خودتُ تو آینه دیدی این حرفُ زدی!
✿nazi✿
11 بهمن 91 22:22
راستی هزار ماشالله کوروش چقدر بزرگ و آقا شده. خدا حفظش کنه براتون عزیزم.


عشــــــــق شده! مرسی عزیزم
مامان حسنا
16 بهمن 91 16:54
عزیزم خوشحال میشم به وب دخمل منم بیای


اومدم