کوروش کوروش ، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره

با تو بودن خوب است...

یک روز خوب ۴ تیر ۹۸ کنار حمیدرضا و کوروش

دوربین مامانمو ندید رفت زیر پاهاش

1391/2/27 2:46
نویسنده : مامانی
1,645 بازدید
اشتراک گذاری

بچه ها همون طور که کوروش جون گفت دوربین نابینا منو ندبد و رفت زیر پاهای مبارکم و الان شما با یک عدد زهره ی بی دوربین استخون درد روبرو هستین. داستان از این قرار است که شبی که ما باغ بودیم برا عروسی عمه یگانه جون, خیلی ذوق زده شدم و دوربین عزیزم از دستم افتاد و بعدشم که عرض شد دیگه منو ندید و رفت زیر پام. از اون به بعدشم که دیگه همش می گفت لنز مشکل داره خلاصه که غیبت چند روزه من به دلیل دپرشن و بی عکسی بوده و لا غیر. ولی با این تفاسیر چند تا عکس با دوربین مبایل محمد انداختم. سه تا عکس اول چند شب پیشه که شام پلو مرغ داشتیم و یک استخون رون مرغ دادم دست کوروش که تمام صورتشو مرغی کرد و همینطور لباساشو و چون از کثیفی بدش میاد داشت نقم میزد و دستاشو میمالید به صورتش. و عکسای بعدی هم مربوط میشه به امشب که منو کوروش و محمد رفتیم طرقبه و در رستوران گراندیس که مال پسر عمه های محمد هست شام خوردیم که البته بهمون 40 درصد تخفیف دادن و بسی خوشحال شدیم. یه پرس شیشلیک یه پرس جوجه با استخوان فقط 20 تومن+سرویس. ولی درست موقع شام بود که کوروش یادش اومد در زندگانی باید گاهی غرغر هم کرد و چه وقتی بهتر از وقت شام؟ ولی بازم خوب شد که کالسکشو برده بودیم و محمد یکم راش برد تا من غذامو بخورم. طرقبه سرد بود ولی چون 3 تا زیر دکمه و 2 دست لباس و 2 تا کلاه تن کوروش کرده بودم خیالم راحت بود. دیگهههههههه آها فردا که در واقع 2 ساعته امروز شده خونه ملیحه جون ( جاری خواهرم ) عصرانه دعوتم. که چون خیلی به خونه ما نزدیکه با کوروش و با کالسکش میریم به امید خدا.همین دیگه.از همه دوست جونیای گلم که میان اینجا هم ممنونم. دلگرمم می کنین. نمیدونم چرا اینقد دوس دارم نظراتونو ببینم؟ ببخشین دیگه طولانی شد. خدافس اینم از عکسای بی کیفیت در ادامه مطلب

اگه کفیت عکسا زیادی بالاست ببخشید دیگه.{#emotions_dlg.e29}{#emotions_dlg.e28}

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مریم مامان عسل
27 اردیبهشت 91 3:18
قربون کوروشم که داره استخون مرغ میخوره! چشماشو نگاه!!!! بهت حق میدم بی دوربینی خیلی درد بدیه! خدا شما سه تا رو واسه هم حفظ کنه عکسا بی کیفیت ولی قشنگن. زهره اگه هستی بیا نی نی گپ
نرگسی
27 اردیبهشت 91 8:48
ای جونم کوروش .. نوش جونتون عزیزم .. طرقبه هم جای باصفاییه من سال 86 بود فکر کنم رفته بودم .. ایشالله همیشه به گردش باشید دوستم .. خوش بگذره .. این مجالس دور همی زنونه ای و عصرونه ای هم خیلی کیف میده .. مخصوصا قسمت نخودچی خورونش .. بوس بوووووووووووس ..
نرگسی
27 اردیبهشت 91 8:51
واااااااای انقدر از این ساعتا خوشم میاد که آقا محمد هم داره .. هادی بیکلاس بیجنبه میگه خیلی سنگینن .. میترسم بخرم براش و به مونه رو دستم ..
نرگسی
27 اردیبهشت 91 8:53
خوش به حالتون که میتونید یرید بیرون .. این هادی که منو خفه کرد با درس خوندنش و هیجا نمیتونیم بریم اه اه اه .. به قول نسترن انقد دلم میخواد بزنمش ..
نرگسی
27 اردیبهشت 91 15:25
عزیزمیییییییییییی ..
Engineer amir ali
27 اردیبهشت 91 16:46
bedoneh dorbin khosh migzareh






عمو علی درس کن دیگه ذوربین مامانمووووووووو

یک عدد خانومی
28 اردیبهشت 91 14:25
وای این خودتی مامانش؟؟ من اولین بار که میبینمت خیلی نازی(ماشاالله!!) راستی چشات سبزه؟؟ تو یکی از عکسا اینجوری به نظرم اومد یه سوال دیگه: شما کاشان میشینید؟؟ به دلیل همون پست قبلی و گل محمدی و اینا پرسیدم؟
یک عدد خانومی
29 اردیبهشت 91 12:05
ممنون از مهربونیت و اینهمه محبتت خوش به حالتون که مشهد هستید نمیدونی چقد دلم واسه آقا تنگ شده اما سر همسری شلوغه و خودمم کار عقب مونده دارم دعا کن زودتر کارامون ردیف شه بیام مشهد عاشق حرمشون هستم دوست دارم ساعتها بشینم و فقط نگاه کنم خیلی آروم میشم لطفا رفتی تو اون بهشت از طرف ما هم نائب الزیاره باش!! یادت نره ها لطفا!!!!!!!!!! ممنونم
آنی
29 اردیبهشت 91 18:06
وااای خانومی بزنم به تخته ماشالاااا چقدررر نازی تو!!! معلومه از اون خانومای مهربون هستی