دوربین مامانمو ندید رفت زیر پاهاش
بچه ها همون طور که کوروش جون گفت دوربین نابینا منو ندبد و رفت زیر پاهای مبارکم و الان شما با یک عدد زهره ی بی دوربین استخون درد روبرو هستین. داستان از این قرار است که شبی که ما باغ بودیم برا عروسی عمه یگانه جون, خیلی ذوق زده شدم و دوربین عزیزم از دستم افتاد و بعدشم که عرض شد دیگه منو ندید و رفت زیر پام. از اون به بعدشم که دیگه همش می گفت لنز مشکل داره خلاصه که غیبت چند روزه من به دلیل دپرشن و بی عکسی بوده و لا غیر. ولی با این تفاسیر چند تا عکس با دوربین مبایل محمد انداختم. سه تا عکس اول چند شب پیشه که شام پلو مرغ داشتیم و یک استخون رون مرغ دادم دست کوروش که تمام صورتشو مرغی کرد و همینطور لباساشو و چون از کثیفی بدش میاد داشت نقم میزد و دستاشو میمالید به صورتش. و عکسای بعدی هم مربوط میشه به امشب که منو کوروش و محمد رفتیم طرقبه و در رستوران گراندیس که مال پسر عمه های محمد هست شام خوردیم که البته بهمون 40 درصد تخفیف دادن و بسی خوشحال شدیم. یه پرس شیشلیک یه پرس جوجه با استخوان فقط 20 تومن+سرویس. ولی درست موقع شام بود که کوروش یادش اومد در زندگانی باید گاهی غرغر هم کرد و چه وقتی بهتر از وقت شام؟ ولی بازم خوب شد که کالسکشو برده بودیم و محمد یکم راش برد تا من غذامو بخورم. طرقبه سرد بود ولی چون 3 تا زیر دکمه و 2 دست لباس و 2 تا کلاه تن کوروش کرده بودم خیالم راحت بود. دیگهههههههه آها فردا که در واقع 2 ساعته امروز شده خونه ملیحه جون ( جاری خواهرم ) عصرانه دعوتم. که چون خیلی به خونه ما نزدیکه با کوروش و با کالسکش میریم به امید خدا.همین دیگه.از همه دوست جونیای گلم که میان اینجا هم ممنونم. دلگرمم می کنین. نمیدونم چرا اینقد دوس دارم نظراتونو ببینم؟ ببخشین دیگه طولانی شد. خدافس اینم از عکسای بی کیفیت در ادامه مطلب
اگه کفیت عکسا زیادی بالاست ببخشید دیگه.