سلام گل نی نی مامان
احوال شما؟
در چه احوالی کوچول موچولک؟
امروز رفتم مرکز بهداشت دانش آموز و پرونده ی بارداری تشکیل دادم.
بعدشم رفتم پیش خانوم دکتر همونجا و گفتم برام سونو گرافی بنویسه
یه تعداد آزمایشات دیگه ای هم بود که باید فردا برم انجامشون بدم.
خانوم مامای مهربونی که اونجا بود, از مامانت خیلی تعریف کرد.
گفت شما چون قدت بلنده و هیکلت درشته باید طبیعی زایمان کنی!
ولی من که می ترسم چی؟
راستی همون موقع تشکیل پرونده, چند تا نی نی کوچولو رو آوردن,
که ٦ ٧ روز از به دنیا اومدنشون می گذشت.
وای که چقد ملوسین شما بچه ها!!
خانوم مامای مهربون بهم گفت برم دکتر زهره خزایی
حالا منم همین تصمیمو دارم.
برای سونوگرافی رفتم بیمارستان مهر و امید هیچ کدوم دکتراشون نبودن!
مامان جون الان دقیقا ده هفته سن داری عششششششششششششق من.
همه می گن تو پسری! خود منم همین احساسو دارم.
به کسی نگی! ولی بچه پسرا یه نمک دیگه ای دارن!
هر چند دخترم خوبیای خودشو داره.
خوب
من برم ظرفارو بشورم! و سبزی پاک کنم.
اینم من و بابا محمد مهربونت