دردددددددددددددددددددددددد
امشب بامداد 2 دی از درد بیش از حد دل و کمر رفتم بیمارستان, ولی ماما بهم گفت عفونت شدید ادرار
داری و دردت به خاطر اونه, یه آمپول و چند تا آنتی بیوتیک, و گفت اگه تا صب خوب نشدی بیا بیمارستان
تا دکترم که اومد تصمیم بگیره سزارین بشم همین فردا , یا آنتی بیوتیک های قوی تر بده بهم! تا الان که
دردم کمتر نشده ! نگرانم برام دعا کنین!!!!
انسی و محمد همراهم بودن و کلی نگرانم شدن طفلیا. از خونه ی خاله مجبورا انسی و یگانه اومدن خونه ی
ما!
اجبارش هم ماجرا داشت که اینجا نمی خوام بگم! شام هم محمد عزیزم گوشت راسته ی گوسفند
گرفت
و رو کباب پز کبابی کرد منم که کته گذاشته بودم. خیلی خوب بود. الان که ساعت ٥ و نیم صبحه
جمعست
و من از درد و لرز خوابم نبرد اومدم بیرون از اتاق و نمازم و خوندم و نشستم اینجا
امروز طبق آخرین سونوگرافی ( ٣٢ هفته و ٥ روز ) که ٢٢.٨.٩٠ انجام دادم ٣٨ هفته و ١ روزم میشه!
خدا کنه هر چی صلاحه پیش بیاد.
آقا یاسر ساعت 11 از فوتبال اومد دنبال انسی و یگانه ولی محمد مهربون صبحانه درست کرده بود و
گفت بیاین بخورین بعد برین. آقا یاسر هم ظرفای صبحانه رو شست و رفتن و منم خوابیدم. ( بابا محمد
قبلش کلی ظرف شسته بود. ازت ممنونم آقایی با محبتم )
عصر جمعه نوشت:
شکر خدا به خاطر مصرف آنتی بیوتیک ( سفالکسین ) و استراحت مداوم از صبخ و کمک های همسر
مهربونم الان خیلی بهترم! گویا کوروش خان من می خواد سر موعد مقرر بیاد تو بغل مامانی.
(12.10.1390) 9 روز دیگه.