این روزا...
این روزا ساعت 11 و نیم شب نشده خوابم میگیره. خوب البته صبح زودتر بیدار میشم و اینُ خیلی خیلی
دوست دارم. خیلی کارای عقب مونده داشتم که به علت دیر خوابیدنا و دیر بیدار شدنا همش پشت گوش
میفتاد ولی خدا رو شکر این چند روز انجام شده.
این روزا در تب و تاب پیدا کردن یه شغل دوست داشتنی ام. من عاشق کارای اداری ام. دلم میخواد
مستقیم با انگلیسی در ارتباط باشه. نمی دونم اصلا همچین کاری برای من پیدا میشه یا نه ولی خیلی
دلم میخواد.سایتای کاریابی ام زیاد گشتم. یکی از موارد خوب بود. ترجمه آنلاین از توی خونه ولی من دلم
میخواد روزی چند ساعت از محیط خونه دور باشم. بیشتر نظرم روی شرکتای هواپیماییُ ایناست. دیگه
اینکه این روزا دلم کارای جدید میخواد. دلم صبوری
بیشتری میخواد.دلم میخواد بهترین باشم ولی تنبلیم میشه. دلم یه رژیم سخت میخواد که دیگه این بار
بشم باربی ولی کو اراده!! نمیدونم چرا تصمیمام دوره ایه!! سه ماه تخته گاز میرمم. یه دفعه نا امید
میشم این روزا یه موضوع خیلی شخصی درهمم کرده. ولی زمان بگذره شاید کمرنگ بشه این غم.
ولی میدونم خلاء بزرگی توی زندگیمه نبودش!!
* الان بوی قرمه سبزی توی خونه پیچیده! اینم از مزایای زود بیدار شدن! منتظرم ساعت 8 بشه برم
سیم کارتمُ بسوزونم و یه جدید بگیرم. عصرم تصمیم دارم برم یه بوتیک جدید توی راهنمایی ببینم چی
داره!
حالا برسیم به قند عسل مامی کوروش مهربونُ نجیبم:
_فقط کافیه ببینه اخمای من تو همه! دهنشُ تا جایی که میتونه بازززززز میکنه البته افقی اینجوری بعد
من در بدترین حالتِ ممکنم که باشم خندم میگیره یا خودشُ موش میکنه خیلی فهمیدست!! بیش از
حد. دعواش که میکنم بیشتر از اینکه گریه کنه بهش برمیخوره میره یه گوشه میشینه و به یه گوشه خیره
میشه با لبای آویزون. خوب منم طافت نمیارم و بهش میگم حالا میتونی بیای منُ ببوسی و بگی ببخشید!!
بعدش دیگه میپره توی بغلمُ بوس بوس بازیُ لاو و اینا
_ چند روز پیش محمد رفت فروشگاه شازده کوچولو البته به اصرار من و برای کوروش سی دی مرزبان
نامه و کلی.له و دمنه و 4 تا کتاب از سری کتابای می می نی رو گرفته بود. واقعا من که دوست دارم
سی دیا رو! دو سه روزِ با کوروش میبینیمشون و کلی حال میکنیم. حتما توصیه میکنمشون.
دیگه
خوب که فکر میکنم کوروش اصلا منُ اذیت نمیکنه! بیشتر من اذیتش میکنم برای غذا خوردن یا نخوردنش!
اون کارایی که من اذیت میشم به خاطرشون کاراییِ که مربوط به استقلال طلبی کوروش میشه! همه کارُ
باید خودش انجام بده. همههههههههههههههههه کار خوب واقعا صبر میخواد دیگه! منم که عجولُ کم صببببببر
دیگه اینکه یه خیاط خوب پیدا کردم یه کت دامن ( بهتره بگم مانتو دامن) دادم برام بدوزه! برای مهمونیای
مختلط خیلی لازمم میشه. خالا 20 ام باید برم پرو ببینم چی از آب درمیاد. رنگشم بین سورمه ای و
بنفشِ!
دیگه فعلا همینا
راستی!! آتنای نازنینم کاش میشد همدیگرو ببینیم واقعا نمی دونم کی زنگ زدی که من خونه نبودم! ولی
جدا حسرت خوردم که سعادت نداشتم تو و دختر نازتُ از نزدیک ببینم! بازم منُ ببخش!