دوست دارم
سلام وروجک بلای مامان ن ن ن
خیلی وقته ننوشتم. تنبلیم می شه پسره خوشگلم.
بگم از این روزا که خیلی حرکاتت زیاد شده
انقد خوشم میاد که بلند بلند قربون صدقت میرم.
امروز ٢٢ آبان با بابا محمد رفتیم سونوگرافی تا بعد
از دو ماه بینمت.
بابا که اولین بار بود میدیدت!
هر چند چیز زیادی دیده نمی شد چون بزرگ شدی و فقط آقاهه دودولت و بهمون نشون داد
ولی من سر خوشگلتو دیدم که پایین انداخته
بودیش و داشتی فکر می کردی انگار!
مامان هلاکته پسره خوبم.
٤ روز دیگه هفته ی ٣٢ رو هم با هم پشت سر می
ذاریم. وزنت ٢ کیلو و ٦٠ گرم هست که در مقایسه
با وزنی که تو این سن باید داشته باشی ١٦٠ گرم
تپلی تر هستی و این مامان و خوشحال کرده. دکتر گفت
همه چیزت عالیه و سالم سالمی! و گفت پسر خوبی هستی!
نهایتا ٤٥ روز دیگه پیشمونی. فقط و فقط از خدا می خوام اول سالم
و تپل و خوشگل باشی
بعدشم بتونم با صبر و حوصله با کمک بابا جون
بزرگت کنم تا یه
مرد مسئولیت پذیر و دوست داشتنی بار بیای.
این بیت رو سر لوحه ی زندگیت قرار بده مرد خونه
ی من ( بعد از بابایی )
مرد باید که در کشاکش دهر
سنگ زیرین آسیا باشد
خلاصه ه ه ه
بعدش رفتیم یه کیک کوشولو گرفتیم به مناسبت سلامتی آقا
کوروش عزیزمون.
از اونجایی که مامانت سیده و فردا شب, شب عیده غدیره رفتیم
برا
بابا جون یه شلوار لی از طرف تو و یه شلوار خوشگل مردونه از
طرف مامانی خریدیم.
بیا که دل همه برات تنگه کوروشم...