کوروش کوروش ، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 17 روز سن داره

با تو بودن خوب است...

یک روز خوب ۴ تیر ۹۸ کنار حمیدرضا و کوروش

کوروشُ حمیدرضا, دو یار جدانشدنی

1392/2/30 18:17
نویسنده : مامانی
811 بازدید
اشتراک گذاری

سلام مهربونا! من این چند روز همینچا بودم! درسته خیلی کمتر از همیشه! ولی همتونُ میخوندم و در

کمال نامردی بدون نظر گذاشتن در میرفتمنیشخند واقعا نمیدونم چرا دستُ دلم به نوشتن نمیره! الانم گفتم

یک دو ســــــــه و ارسال مطلب جدید رو باز کردم. شاید یکی از علتاش این باشه که دوربینمون هنوز

درست نشده و عکس حدیدی ندارم. ناراحت 

تو این مدت یه شب با خواهری و داداشی و مامانم و بچه ها و محمد و آقا یاسر رفتیم نمایشگاه گل.

بعدشم رفتیم ساندویچ صدف. انسی جونی 8 تا گلدون حسن یوسف خرید برای خونشون با 4 تا

کاکتوس. منم سه تا کاکتوس و 3 تا حسن یوسف. خیلی خوشگلن. 

از رابطه کوروشُ حمیدرضا بگــــــــــم

اول که همدیگرو میبینن همچین عشقولانه میرن به سمت همدیگه و همُ بغل میکنن و سراشونُ رو شونه

های هم میذارن. وای یعنی من عاشق دیدن این صحنه ام.خیال باطل خیلی رومانتیکه! بعد فعالیت های خیلی

خیلی مهمشون شروع میشهنیشخند راه میرن پشت سر همدیگه و خراب کاری پشت خرابکاری.  مثلا

کوروش که عاشق جاروبرقی و تی و ایناست. میره بر میدارشون حمیدرضا هم همونارو میخواد. دیگه

اینقدر جیغ و ویق میکنن که ماها میمیریم از خنده. بعد حمیدرضا مثلا میخواد به کوروش محبت کنه از

پشت میپره رو گردنش و بغلش میکنه و گاهی هم گازی میگیره از پسرک ماابرو موهاشُ میکشه بعضی

وقتا. منم یکی دو بار اروم زدم پشت دستش!خجالت بعد جالبِ کوروش اصلا برنمیگرده مقابله به مثل کنه!

فقط خودشُ نجات میدهزبان و بعد به راهش ادامه میده.

دیروز خونه خواهری بودیم. خیلی جالب بود که حمیدرضا از من شیر میخوره ولی کوروش از 6 ماهگی دیگه

از هیچ کس دیگه ای شیر نخورد حتی خالش! بعد حمیدرضا گوشواره یگانه رو کشید و یگانه هم زد زیر

گریه. بعد کوروش رفت نشست روی پای یگانه و با لبخند تو چشماش خیره شد. بعدشم سر یگانه رو

گرفت تو بغلش. دیگه این اشکای من بود که میریخت از دیدن این صحنه. مادر رمانتیکِ تو داری کوروش

جان؟خنده انسی و یگانه هم که از دیدن قیافه من از خنده غش کرده بودن! هیچکس فکر نمیکنه من اینقدر

احساساتی باشمخنثی

دلم میخواد امسال از این خونه بریم یه خونه دربست رهن کنیم. دلم حیاط میخواد. خداییش راست گفتن

که اجاره نشین خوش نشینلبخند.با 50 میلیون خونه دربست میدن؟خنثی

اینام چند تا عکس خیلی بی کیفیت برای خالی نبودن عریضه:نگران

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

ملی
30 اردیبهشت 92 18:54
الان منم نظرمو نمی گم تا حالت جا بیاد


ای نامرددددد. نظر بده دیگه! بخشش از بزرگانِ
مامان اتنا
30 اردیبهشت 92 22:30
سلام عزیزم خوبی دلم برات تنگ بود تنها وبی که زود دلتنگ میشم اینجاست ایشالله کورش پسرخاله سلامت باشن همیشه.دوستت دارم رمز پستها از این به بعد همینکه برات میفرستم قبلیا همون رمز سابقه.خصوصی


منم دلم برای شما تنگ میشه قربونت برم. دلم میخواد تند تند پست بزارم ولی باور کن وقت نمیشه! البته تنبلیمم میشه
مامان اتنا
30 اردیبهشت 92 22:34
وای خصوصی نفرستادم کامنتوقبلوحذفش کن.یادت نره ها


نگران نباش خوشگلم تایید نمی کنم
شهرزاد
31 اردیبهشت 92 0:22
yani medamo bala avordam az khande.in axe akharo mage majbori bezari k mese seda sima tablo sansoresh koni khow? shonam kist dasht dar avordan khoda ro shokr chizi nabo


خدا رو شکر واقعا چیزی نبوده!! نگرانت شدم
نرگسی
31 اردیبهشت 92 1:22
ای جون دلممممممممممممممممم چه جیگری شدن این دو تا وروجک ..
دلم براتون یه نقطه شده بود ..


نرگس نمی دونی چی شدن نمی دونی ما بیشتر خانوم
مریم مامان عسل
31 اردیبهشت 92 5:27
سلام به عشقای من کوروش نمکی و حمیدرضا تپلی.
جیگر هردوتونو خام خام میخورم!
منم دلم خونه حیاط دار میخواد خووووووو.
زهره یه چی بگم این عکسای بی کیفیتت صد برابر از اون عکسای مثلا با کیفیتت بهتر شده!
خخخخخخخخخخخ
مخصوصا اون عکس اولی که کوروش لباشو جمع کرده فقط یک تیکه جیگر تر و تازه میباژد!

وااااااااای زهره جون امروز صبح باید برم واکسن 18 ماهگی عسلو بزنم. از استرس خوابم نبرد از بس این مامانا میگن این نوبت واکسن درد داره و بچه اذیت میشه. دل ندارم ببرمش که!


سلام عزیز دلم. الهی من قربون عسلکم برم که اینقدر بزرگ شده. نگران نباش! عسل قویه! این واکسنا واسش چیزی نیست!
تینا
31 اردیبهشت 92 10:24
عزییییییییییییزم چقد این کوروش مهربونه آخه خدااااااااااا
عاشقشم


ممنونم تینا جون منم عاشقشم
باران
1 خرداد 92 14:29
سلام چه پسر ماهی
سر بزنید خوشحالم میکنید


سلام عزیزم.آدرستون اشتباه بود که
فاطمه و فائزه ❤♫ ♥ زويشا ♥ ♫❤
2 خرداد 92 3:27
اينجا حياط خونه جديده دايي جان ايناست؟؟؟؟

اين چه وضعيه بچه رو آزاد و رها ،رهاش كردي؟؟؟


اینجا حیاط خونه دایی جان و آقا یاسر ایناست
اشکالش چیه؟ هوا خیلی گرم بود. کسی هم خونه نبود. بچم هوا خورد
یگانه
3 خرداد 92 10:17
خاله جان تو این÷÷÷÷÷÷قدر بی حیا بودی ولی ایب نداره خونهی خودتون است


منا مامان الینا
5 خرداد 92 12:14
ای جانم به این کوروش شوشول مربعی !!!
وای الهی چقدر این کوروشی رومانیتک و مهربونه! عزیزم دومادم میشی؟!!!

ای زهره بی نظر! چرا بی نظر میای و میری الان من فقط به عشق کوروشی اومدم اینجا

خیلی خیلی مهربونِ مونا جون بینهایت از خدامه عروس نازی مثل گل دختر شما داشته باشم. حالا تا خودشون چی تصمیم بگیرن زورم میاد نظرمُ بگممم خوب!! تو دلم میگم نظراتمُ
مانی محیا
5 خرداد 92 12:15
نظرمو چرا پاک کردی؟؟؟ ناراحت شدی؟ ببخشید...


ناراحت چراااااا؟ هتوز که نظراتُ تایید نکردم