گردش مادر-فرزندی در پروما+ مهمونی اسفند ماه معلما
سه شنبه قرار بود با مریم بریم پاندا بچه ها بازی کنن! ولی دخترِیِ شوهرر ذلیل باز زد زیرش و گفت میخوایم با قوم شوشو بریم باغ پیشواز چهارشنبه سوری! منم دیدم کوروش دلش تو خونه گرفته حاضر شدیم و رفتیم پروما. اینقدر خوش گذشــــــــــت! خدا کنه به کوروشم خوش گذشته باشه. به من که وقتی کوروش هست همیشه خوش میگذره. ساعت 11 شب بود که اومدیم خونه و بعد از صرف شام خوابیدیم.
امروز از ظهر رفتم خونه مامانم و عصر حاضر شدم محمد رسوندم خونه خانوم تجدد یکی از همکارای مهربون و گل سابقم. اینقدر با مهشید و انسی و دینا و ویونا جنگولک بازی دراوردیم و عکس گرفتیم. کوروشم که خونه مامانم بود. دلم براش یه ذره شده بود به خدا. کاش اینقدر فوضولی نمیکرد خونه مردم با خودم میاوردمش! وقتی نیست انگار قلبم نیست!
بعدش مهشید و جهان جون منُ رسوندن دانش آموز( به خونمون خیلی نزدیک تره ) و محمد اومد دنبالم برگشتیم خونه مامانم. اینقد کوروشُ ماچ مالی کردمش اینقدر فشارش دادم که دلم خُنک شد. بعدشم برگشتیم خونه. بعد دیدم مامان علی کوچولو که میدونستم دارن میان مشهد و براش پیغام گذاشته بودم که اگه دوست داری همُ ببینیم, برام نظر گذاشته بود که اگه خواستی بیا فردا حرم همو ببینیم. بی نهایت خوشحال شدم ولی برای حرم رفتن اونم تنهایی میدونم کوروش اذیت میشه و خودم از اون بدتر. حالا میخوام بهش زنگ بزنم ببینم موافقه بعد از ظهر ببریم بچه ها رو یه جا بازی کنن ما هم همو ببینیم. خیلیــــــــــــــ ذوق دارم.
راستی 1* دیشب که از پروما برگشتیم دیدم محمد 6 الی 7 کیلو استخون دنده گوسفند گرفته.( ما اغلب میگیریم و به مدت 10-12 ساعت میجوشونیمشون که خوبــــــــــــــــــــ استخونا له بشن و خاصیتشونُ بدن به آّب! بعد با یه صافی خیلی ریز( در حد پارچه ) صافشون میکنیم و میذاریم خنک شه بعد میذاریمشون تو یخچال, روش یه لایه چربی میبنده. خودشم که مثل ژله سفت میشه. من روغن روشُ دوست ندارم بر میدارم ولی میشه با ژله ها مخلوط کرد و بسته بندی کرد و استفاده کرد. برای کوروش عالیه برای خودمونم خیلی خاصیت داره و به خوشمزه تر کردن غذا خیـــــــلی کمک میکنه! ) بعد دیشب که بشه همون پریشب قابلمه بزرگ بزرگمُ از بالای کمد آوردم پایین و همه این استخونا رو ریختم توش. ساعت 2 نصف شب بود فک کنم. الان که برگشتیم زیرشُ خاموش کردم یعنی نزدیک به 24 ساعت اینا داشت قل قل میکرد. صاف که کردمشون استخوناشُ که پوف میکردی پودر میشد! حالا چه ربطی داشت که تعریف کردم!! هیچ ربطی هم نداشت.
انسی نوشت: بسته بندی که کردم نصفشُ میدم بهت
اینم عکسای دیروز: