مینویسم برای خانواده عزیز و دوست داشتنی ام
دیروز تو نت میگشتم و چند تا حدیث برخوردم که بد جووووووووور منو تکون داد. اشک امونم و بریده بود و به هق هق افتاده بودم.
پيامبر صلى الله عليه و آله:
مَنِ اغتابَ مُسلِما أَو مُسلِمَةً لَم يَقبَلِ اللّه صَلاتَهُ وَلاصيامَهُ أَربَعينَ يَوما وَلَيلَةً إِلاّ أَن يَغفِرَ لَهُ صاحِبُهُ؛
هر كس از مرد يا زن مسلمانى غيبت كند، خداوند تا چهل شبانه روز نماز و روزه او را نپذيرد مگر اين كه غيبت شونده او را ببخشد.
پيامبر صلى الله عليه و آله:
يُؤتى بِأَحَدٍ يَومَ القيامَةِ يوقَفُ بَينَ يَدَىِ اللّه وَيُدفَعُ إِلَيهِ كِتابُهُ فَلايَرى حَسَناتِهِ فَيَقولُ: إِلهى، لَيسَ هذا كِتابى فَإِنّى لاأَرى فيها طاعَتى؟! فَيُقالُ لَهُ: إِنَّ رَبَّكَ لايَضِلُّ وَلايَنسى ذَهَبَ عَمَلُكَ بِاغتيابِ النّاسِ ثُمَّ يُؤتى بِآخَرَ وَيُدفَعُ إِلَيهِ كِتابُهُ فَيَرى فيهِ طاعاتٍ كَثيرَةً فَيَقولُ: إِلهى ما هذا كِتابى فَإِنّى ما عَمِلتُ هذِهِ الطّاعاتِ فَيُقالُ: لأَِنَّ فُلانا اغتابَكَ فَدُفِعَت حَسَناتُهُ إِلَيكَ؛
روز قيامت فردى را مى آورند و او را در پيشگاه خدا نگه مى دارند و كارنامه اش را به او مى دهند، اما حسنات خود را در آن نمى بيند. عرض مى كند: الهى! اين كارنامه من نيست! زيرا من در آن طاعات خود را نمى بينم! به او گفته مى شود: پروردگار تو نه خطا مى كند و نه فراموش. عمل تو به سبب غيبت كردن از مردم بر باد رفت. سپس مرد ديگرى را مى آورند و كارنامه اش را به او مى دهند. در آن طاعت بسيارى را مشاهده مى كند. عرض مى كند: الهى! اين كارنامه من نيست! زيرا من اين طاعات را بجا نياورده ام! گفته مى شود: فلانى از تو غيبت كرد و من حسنات او را به تو دادم.
با تمام وجود از خدا خواستم منو ببخشه و تصمیم دارم از هر کسی که به هر عنوان پشت سرش حرف زدم حلالیت بطلبم. من خودم خیلی ناراحت میشم اگر کسی پشت سرم حرفی بزنه و فقط با گرفتن ثواب نماز روزه های اون طرف حلالش میکنم پس چطور به خودم اجازه داده بودم پشت سر کسی حرف بزنم؟ اینجا میخوام از عزیز ترین افراد زندگیم حلالیت بطلبم. مادر فداکار و مهربونم و خواهر دلسوز و گلم. ( هر دو اینجا رو میخونن )
مادرم! تویی که در مهر و فداکاری دومی نداری! تویی که گذشتت سرلوحه زندگی خیلیا بوده و هست. تویی که در مادری دومی نداری!! عزیزترینم منو ببخش! منی که گاه و بی گاه دلتو شکستم و غمو تو نگاه قشنگت نشوندم! عزیزم! یادم نمیره اون روزایی رو که مدرسه میرفتیم روززززززی نبود که برامون لقمه نگیری و ما رو با عشق راهی مدرسه نکنی! روزی نبود که اون لقمه رو که طعم عشق مادرانتو میداد با ولع نخوریم. دوستامونو میدیدیم که میومدن ساندیس و کیک میخوردن وو ما اون موقعا میگفتیم خوش به حالشون ولی حالا میفهمم که چقدر احمق بودم. چقدر ناسپاس بودم.
مامان خوبم! عاشق دست پختتم! عاشق بی ادعاییتم! عاشق تعارف کردناتم! با این که همیشه بهترین و خوشمزه ترین چیزا رو اماده میکنی ولی بازم میگی ببخشید!
مامان تکم! بهت قول میدم قوووووووووول شرف میدم! از همین الان اگه حتی بدترین فحشارو به ناحق بهم بدی سرمم بالا نگیرم جتی اگه منو بزنی! چون مثل تو ندیدم هیچجا که اینقدر بی ادعا باشی اینقدر با تواضع باشی. ببخش اگه گاهی ناجوانمردانه پشت سرت چیزی گفتم! دختر بدتو ببخش!!
خواهر مهربونم! میدونی که عاشقتم! میدونی که همیشه به فکرتم! میدونی که میدونم توام عاشقمی و همیشه به یادمی! خواهر جونم گاهی وقتا پشت سرت حرفها زدم و شنیدم! میدونم حقت نبود. چون تو بهتر از این حرفایی! لیاقتت بیشتر از ایناست! اگه لایق نبودی شوهر به این خوبی رو خدا بهت نمیداد! یا بجه های به این گلی! چون خدا بهتر میدونه چیرو به کی بده!تو حتی لایق خیلی بیشتر از اینایی عزیزم.
خواهر کوچولوتو ببخش اگه رنجوندمت! البته منم میبخشمت! توام گاهی منو خیلی سوزوندی آبجی چاقالو!تو بهترین دوستمی عزیزم
پ.ن1) میدونم ربطی به کوروش نداشت ولی دوست داشتم این حال خوبم یه جا ثبت شه!
پ.ن 2) دوست جونیا دوستون دارم ومیام پیشتون.
پ.ن3) امرور به خواهر گلم زنگ زدم و گفتم شام تشریف بیارین اینجا! حالا نمیدونم مرغ بپزونم یا قرمه سبزی!!؟؟
بعدا نوشتم: قرمه سبزی پخوندم!آق جونننننننننننن
بعدا تر نوشتم: آی چی قرمه سبزی شده بودددددددد!! به قدری خوشمزه شده بود که ذره ایش نموند!
حتی آقا یاسر مهربون که دوست نداره تا آخر ظرفشو خورد. از ساعت 3 بعد از ظهر داشت میپخید تا 9 شب ریز ریز! ( آیکون شف زهره )