به به سلام عروسک قشنگم
سلام کوچولوی دوست داشتنی من
این روزا اتفاق خاصی نیفتاده
فقط این که بیَشتر احساست می کنم
زیر دلم منقبض می شه و ول می کنه
اون تویی؟
خلاصه جونم برات بگه مامانی ٤شنبه رفتم برات دو تا کاموا گرفتم برای کلاه شالگردن
قرمز و خاکستریه
می خوام خودم برات ببافمش.
دیگه اینکه شب جمعه رفتیم مایون شب هم خاله فرزانه و شوهرش و صادق اومدن
یه گربه کوچولو که مامانشو گم کرده بود تا صبح سرو صدا کرد و نذاشت بخوابیم.
فردا صبحشم زهرا خانوم( دختر دایی بزرگ من) با دختراش و فاطی خانوم و دختر و پسراش ( غلیرضا,
زینب, محمدرضا) زندایی مرضی, دایی حسن, اومدن. طرفای عصر هم فهیمه و زینب و پارسا و سارا
اومدن و حسابی خوش گذشت.
محمد رضا ٦ ماهشه و خیلی تو دل برو و نازه
بذار ببینم بلدم عکسشو بذارم یا نه؟
سارا امسال می ره کلاس اول و پارسا هم ٢ سال و نیمه شه.
مامانت رفته برا خودش به یاد کودکی یه سگا خریده.
خنده داره نه؟؟