عاشقتم مامان جون...
امروز روز چهارمبه که فهمیدم با من همنفس شدی!
ولی فک کنم تا امروز یک ماه و نیم از زندگی قشنگت می گذره!
وای مامانی نمی دونی چقد منتظرم که بغلت کنم.
از دوشنبه خونه مامان ملی بودیم. حسابی خوشحالیم هممون!
امشب ۱۱.۳.۹۰ اومدیم خونه ی مامان جون اعظم!
عمه ریحانه می گه دو ماه پیش خواب دیده یه پسر خوشگل تو بغلش بوده. می گه خیلی خوشگل بودی!!
از همین الان دلم برات تنگ شده.
دوست دارم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی