سلام گل قشنگم
دیروز خونه مامان ملی بودیم.
با خاله انسی و یگانه و بابا محمد
بعد از ظهر بالاخره رفتیم با بابایی دکتر.
ساعت ٤ مطب خانوم دکتر پورجواد بودیم.
هنوز منشی شونم نیومده بود.
خلاصه اسممو نوشتم و منتظر موندم.
طفلی بابایی رفت بنزین زد و باز برگشت و منتظر موند.
بالاخره بعد از حدود ٣ ساعت انتظار رفتم تو مطب.
وزن و فشارم و گرفتن و من خیلی خوشحال شدم.
آخه ٨٤ کیلو شده بودم.
یعنی ٣ کیلو کم کردم.
خلاصه خانوم دکتر گفت مشکلی نداری فقط fish oil برام نوشت و ماهم رفتیم گرفتیم.
بعدشم رفتیم خونه مامان ملی و منم که خسته بودم تا ساعت 10 شب خوابیدم و بعد بیدار شدم و شام
خوردیم و یگانه جون شب اومد خونه ی ما.
آخه مامان باباش مهمونی دعوت بودن.
امروزم 5شنبست و خاله انسی اومد دنبال یگانه و رفتن خونه زن عمو آقا یاسر
آخه قراره یک شنبه برن مسافرت با هم.
منم که تنها نشستم و دلم گرفته از تنهایی نی نی جونم.