کوروش کوروش ، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 14 روز سن داره

با تو بودن خوب است...

یک روز خوب ۴ تیر ۹۸ کنار حمیدرضا و کوروش

اینا حرفای مامان با تو عزیزم ( 28.7.91 )

1391/7/29 0:08
نویسنده : مامانی
466 بازدید
اشتراک گذاری

کوروش! پسرم! 

امشب داشتیم درمورد این که تو بزرگ میشی و میری و من این همه وابستگی به تو رو باید چی

کار کنم با بابا جرف می زدیم! نمیدونی چه حس بی چارگی و استیصالی بهم دست داد.وقتی به

روزایی فکر کردم که وقتی می خوابم صدای نفسای زندگی بخشتو از فاصله 30 سانتی نمی

شنوم! یا اون روزایی که دستای کوچولوتو بلند نمی کنی که بغلت کنم! خیلی دلم گرفت! روزی

که یک مرد بالغ شدی و شاید هفته  ای یه بارم نیای ببینمت به گریه افتادم! اون وقتی که دیگه

بهم نیاز نداری و من میشم یه مادر شوهر که شاید تو هم دیگه دوسم نداشته باشی دلم گرفت.

از زندگی بدم اومد با این همه وابستگی و بعد دل بریدنش! نگران

دلم برای همه مادر شوهرا هم گرفت! یا بهتر بگم برای همه مامانا! 

بگذریم...

این روزا خیلی کارا می کنی و من در حیرتم از این همه تغییر.

چهار دست و پا میری حرفه اییییییی! نمی شه ثانیه ای ازت دور بشم! کافیه برم تو یه اتاق در

کمتر از ثانیه ای با همون حالت 4 دست و پا اومدی پیشم. تا نشستم پیشت مشغول بازی با

اسباب بازیات میشی! یه لحظه که بلند می شم یکم به کارام برسم, با ناله و غر غر اومدی

دنبالم.

وقتی دارم ظرف می شورم  میای مثه بچه پیشیا سرتو میمالونی به پاهام. 

دستتو به همه چی می گیری و بلند میشی. امروز از موتورت گرفته بودی و می خواستی

بایستی که افتادی و سرت خورد زمین ولی چیزی نشد. فقط یه خورده گریه کردی! موتورتم

همش داری تعمیر میکنی! اینجوری که چپش میکنی و چرخاشو می چرخونی!خنثی حارو برقی رو

خیلی دوست داری و وقتی روشنش می کنم بدیو بدیو میای دنبالشبغل وقتی ام که

خاموش یا داری با دستش ور میری یا با سیمش!!متفکر

دیشب خونه مامان اعظم سر سفره نشسته بودی یه تیکه نون باگت دادیم دستت! نونو میزدی

تو یه کاسه خالی و محکم با لثه هات می کندی! دلم ضغف رفت برات! مثلا چی میخوردی

حاجی؟خنده

امروز من داشتم ای کیو سان و با ذوق می دیدم سبد بازی تو رم خالی کرده بودم جلوت و تو

داشتی بازی می کردی.بابا که اومد نشست با لگو پارچه ایات باهات بازی کرد. اونا رو مثل ستون

روی هم می ذاشت و به تو هم می گفت که انجام بدی! خیلی جالب بود. تو این کار و تکرار

کردی! یعنی قشنگ یه لگو رو بر میداشتی میذاشتی روی اون یکی دیگه!!  البته اولش پرت می کردی!تشویق

امروز عصر من و بابا میرفتیم قایم می شدیم و تو تنها می موندی! بعد میومدی همه جا رو می

گشتی! اول اتاق خواب بعد خم می شدی تو حمومو نگاه می کردی بعد تو اتاق خودتو! ما رو که

پیدا می کردی یه جیغی از شادی و موفقیت می کشیدی که میمردم برات!! میخوام همش باهات

این بازی رو انجام بدم خیلی باحال بود. 

هممممممممممممممممممممتفکر فعلا چیز دیگه ای یادم نمیاد.

پ.ن: هنوز از دندون خبری نیست.

پ.ن2: فروگولوبین می خوری و مولتی ویتامین!

خدافساسترس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

نگین
29 مهر 91 9:35
دل منم گرفت مامانی. چه عاقبتی داریم ما مادرها


هممممم! هی روزگارررررررر
فرنوش
29 مهر 91 12:50
نااااااااااااااازی
دلم بچه خواست منم
خدایا چه حس قشنگی هست بین مادر و فرزند
کوروش باید قدر همچین مادر رو بدونه که اینطوری جونش به جونش بستست


بچه خیلی خوبه! وقتی بچه داری یه عشق ناب و واقعی رو تجربه می کنی! واقعا خوبه! همچین مامان خوبی ام نیستم!
مریم مامان عسل
29 مهر 91 13:27
من خودم قربون این شیطونیات میشمممممممممم زرنگ من.
مامان جان حالا نمیخواد از الان تریپ مادر شوهر بگیری! خوش باش و حال کن با کوروش فسقلیت.
هرچند خودمم گاهی واسه اون روزا که عسل کنارم نیست دلگیر میشم.


دست خودم نیست! بد حور عاشقم! بد جورررررررر!
یه مادر شوهر خوبی بشم واسه دخترت حض کنییییی!
قوبون بشم عروسسمووو! نفسمه خوشگل خانوم
مریم مامان عسل
29 مهر 91 13:54
هههههههههههه
خدا شانس بدههههه والاااااا
خوش عروس باشی!
منم که ازون مادر زنایی بشم که کوروش همش خونمون باشه.


خوبه دیگه!پس میایم دیگه خواسگاری! نگو نه! نگوو نمیشه!
ملی مامان میکاییل
29 مهر 91 22:18
زهره تو هم اینجوریی !!!
من فکر می کردم خودم تنها ماخولیا دارم
دور از جونه تو عینه اسگلا می شینم فکر می کنم که با عروسه این کارو می کنم اون کارو می کنم که دوستم داشته باشه
میکی هم دقیقا همین کارا رو می کرد هنوزم عاشقه جارو برقیه وقتی راه می اغتن اینقدر زمین می خورن آدم جیگرش می شه عینه زلیخا بقرعان


من که از دیوانه گی گذروندم یه مدتی هست!! همش کمبودایی که حس میکنمو دوست دارم پسرم نذاره خانومش حس کنه! فک کننن!! فنچولیای ما زن داری کنن ای خدا! کی بشم فدای عروسم حتی!؟
ملی مامان میکاییل
30 مهر 91 23:15
واقعان خوش بحاله عروسامون خیلی مادر شوهر ای با شخصیتی دارن