کوروش کوروش ، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 2 روز سن داره

با تو بودن خوب است...

یک روز خوب ۴ تیر ۹۸ کنار حمیدرضا و کوروش

خیلی ناراحتم مامان جون

1391/1/24 0:21
نویسنده : مامانی
537 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرک عزیزم

دلم خیلی گرفته! می دونی چرا؟

چند روزه خیلی خستم می کنی ااز بس نق می زنی و منم کم صبررررررررر سرت داد می زنم! بمیرم گلمامان آخگریه

نمی دونم چی شدی؟ تو که عاشق شیر بودی و هر یک ساعت صدام می کردی حالا اصلا راغب نیستیحتی 

وقتی بیداری تا میام بهت شیر بدم جیغ می کشی و اشک منم درمیاد! حتی شده 4 ساعتم شیر نخوردی!

فقطباید بخوابی و خودم بیام بهت به زور شیر بدم! چی کار کنم!! خیلی ناراحتم. اینقدر دلم می شکنه!نگران 

الانم که دارم می نویسم چشام پر اشکه. تو رو خدا پسرم مث سابق شیر بخور! دل مامان خیلی

کوچیکه.همشم بغلی شدی و می خوای رات ببرم. باور کن کمرم درد می کنه دیگه! دیروز عصر دل من و تو

گرفته بودزودحاضرت کردم و با هم رفتیم پارک سر کوچمون که فقط 10 قدم با خونمون فاصله داره ( بدون

کالسکه چون خونه مامان ملی بود ) زودم برگشتیم چون نمی شد بشینم ( نق می زدی ) و کمردرد امانم و

بریده بود میدونم خیلی باهوشی و به خاط همینه که می خوای رات ببریم ولی خوب پسرکم منم خسته می

شم.گریه دیروز یه حرفمسخره ای زدم که بعدخودم خندم گرفت. داشتی نق می زدی از نوع روانی کنندش

منم همینجور که گریه میکردم بهت گفتم دوسداری اصا من بمیرم راحت شی؟ تو که منو دوست نداری! میخوام

شیر بدم بهت جیغ می رنی دوس داری مامان نداشته باشی؟ابلهخنده خل شدم ررفتتتتتتت 

مامانای نی نیا اگه تجربه ی مشابه دارین بهم بگین چون خیلی نگران کوروشکمم. تازه احساس می کنم لاغر

شده پسرم. خودم چشمش کردمممممم.ناراحت

الانم خواب آقا گلم.

امروز دختر دایی و دختر خاله گلم مهمون ما بودن و خیلی خوش گذشت. ناهارم لوبیا پلو درست کردم که 

خیلی خوب شده بود. راستی پارسام  بود.

به قول معروف خدا نوشت: خدایا تو با دادن کوروش به من نعمتت و تموم کردی و من سعی 

 کردم خیلی از گناها رو کنار بذارم! تو رو به بزرگی و صبوری خودت قسم یکم از صبرت

به من بده! کمکم کن مادر لایقی باشم برای این فرشته آسمونی. کمکم کن خدا

کمکم کن لطفا. خدایا همیشه کوروشم و در آغوش پر مهرت نگه دار! مطمئنم تو دیگه

کمرت درد نمی گیرهنیشخند

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

نایسل
24 فروردین 91 0:31
گلم شاید شیرت سنگیمه براش مزشو دوست نداره مثلا من خواهر پیاز میخورد یا سیر دخترش شیرشو نمیخورد شاید تو هم اینجوری شدی یا خیار یا آجیل میخوری شیرت سنگینه براش
مامان کیاوش
24 فروردین 91 0:48
سلام نگران نباش مامانی.کیاوش منم تو 3-4 ماهگی خوب شیر نمی خورد و بازیگوشی میکرد.منم کارم گریه بود.الان که تو 7 ماهه دوباره شیر خوردنش خوب شده.موقع شیر دادن جای آروم وتاریک بشین.امیدوارم تونسته باشم کمکتون کنم.
بابای ارشیا خان
24 فروردین 91 1:32
با سلام عکس کوروش جون رو گذاشتم . ممنون و لینکتونم کردم
مریم مامان عسل
24 فروردین 91 13:16
سلام زهره جونم! چرا ناراحتی عشقم؟ دشمنت ناراحت باشه! دقیقا حالتو میفهمم. عسل هم همینطوری بود و بخدا قسم امون منو بریده بود. گریه میکرد و جیغ میزد منم پا به پاش گریه میکردم! شیر نخوردنش بخاطر شیطنتشه. هوش به بازی شده. دیگه اون نوزادی نیست که فقط غریزه ی مکیدنش کار کنه. الان دوست داره همش بازی کنه. برای اینکه عادت بغلی شدنشو از بین ببری سعی کن اول یکم با حوصله برخورد کنی وقتی روی زمینه و دست و پامیزنه که بغلش کنی بشین کنارش و باهاش حرف بزن و اسباب بازیهاشو بگیر سمتش و کمکش کن که بادستش اونارو لمس کنه. یکم سرشو بند کن تا یادش بره توی بغلت نیست و روی جاشه. باور کن جواب میده. عسل هم خیلی بغلی بود. این بچه ها خیلی زرنگتر از اونی هستن که ما تصور میکنیم. نگران لاغری و چاقی و اینا نباش. به قول مامانم گوشت بچه لب طاقچه! یعنی هی کم میشه هی زیاد میشه. عسل هم همینطوریه. یه روز لپی و غبغبیه فرداش لپ نداره باز پسفردا لپ داره! تو فقط سعی کن ارامش داشته باشی. بچه بزور شیر نمیخوره. بذار هروقت خودش گرسنه بود و خواست یک دل سیر بهش شیر بده. تاکید میکنمممممممممممم با آرامششششششششششششش.
نرگسی
25 فروردین 91 16:36
عزیز دلم .. قربون اون دل مهربونت دوستم .. منم که تجربه ای ندارم و پس فقط براتون دعا میکنم ..
مامان کوروش
26 فروردین 91 13:59
برای دندون که زوده عزیزم شاید طعم شیرت عوض شده بهش جدیدا خوراکی شیرین ندادی؟ اگه می بینی ادامه داره حتما حتما با دکترش مشورت کن نگران نباش بالاخره نی نی هستن دیگه یه کم صبر داشته باش
mamane Ali
26 فروردین 91 20:03
سلام عزیزم .. از شیر نخوردن نگو که من دلم خووونه! یعنی مصیبتی داریم واسه این شیر نخوردن .. یک دقیقه مک میزنه بعد شروع میکنه به دست و پا زدن و محکم سینه ام رو میکشه و ول میکنه ! دوباره میگیره و به همین صورت تا اینکه از درد قاتی میکنم و دیگه بهش نمیدم ! خدا باید بهمون صبر بده و حوصله ! واقعا خیلی خودمو کنترل میکنم که سرش داد نزنم ..آخه طفلک چه میفهمه ..خودشم داره اذیت میشه
ملی مامان میکاییل
27 فروردین 91 21:05
سلام زهره جون نگران نباش عزیزم این هم یه دوره ایی تو بچه ها می گذره اما من درکت می کنم منم یک بار این جوری شدم میکاییل دقیقان همسن الان کوروش بود شیر نمی خورد فقط وقتی خواب بود میخورد و چون گرسنه میشد همش نق می زد اما خودش خوب شد نگران نباش