کوروش و دوستان
2وم فروردین تا عصر خونه بودیم و بعد از ظهر رفتیم خونه ی آقا جون محمد و بعدشم خونه ی بابا بزرگ یگانه
که شامم اونجا بودیم و از کوروش و محیا هم کلی عکس گرفتم که نمی دونم چرا پاک شده بود
دیروز 3 فروردین, ظهر رفتیم خونه ی مامانم چون می دونستم کمرش خیلی درد می کنه گفتم برم یکم کمک
کنم. و چه خوب شد که رفتم چون عصر براشون کلی مهمون اومد. خانواده ی دایی حسنم با بچه ها و نوه
هاشون, رضوانه ( نوه ی بزرگ دایی حسنم که تازه قد کرده بود هم اومده بود با شوهرش ( تهران زندگی می
کنن ).
بعد از رفتن اونا هم مرتضی و امیر با خانوما و بچه هاشون اومدن و شام بودن و بعد رفتن ( بچه های دایی علی
خدا بیامرزم ). بعدشم ساعت 12 شب بعد از شستن ظرفا اومدیم خونه و من کوروش جونمو بردم حموم
بعدشم راحت خوابید گل خوشگلم. تا صبم خودم بیدار شدم 3 بار و بهش شیر دادم... اصلا بیدار نشد پسرم.
امروز 4 فروردین خونه ی دو تا از دایی های من جلوس بود. دایی محسن و دایی محمد...که هر دوتاشو رفتیم.
اینم عکس بچه های فامیل که این چند روز دیدیم.
فرشته ی قشنگم در حمام 3.1.91
شهریار نوه ی دایی حسنم که 20 روز از کوروشم بزرگ تره.
کوروش و حسین پسر مرتضی نوه ی دایی علی خدا بیامرزم که 6 ماهشه عزیزمممممم
محمد رضا بازم نوه ی دایی حسنم 1 سال و 3 ماهه. دقیقا یک سال از کوروشم بزرگتره
نسترن نوه ی دایی حسنم 1 سال و 6 ماهه
ااااا!! این که عشق منه اینجا
بازم نسترن جون
نسرین جونی خواهر نسترن, 8 ساله
محمد پارسا نوه ی دایی محسنم, 4 ساله
فاطمه جونی خوشگله 8 ساله نوه ی دایی محسنم
آلا کوچولو, دختر عمه اکرمم 8 ماهه