مامان زهره درگیر
سلام دوست جونا. من شرمندم بازم دیر اومدم. ولی این بار دلیل داشتم. راستی چقدددددددددر سردِ
من که اصلا گرم نمیشم.
دیروز آرمون جذب استاد داشتم برای جهاد دانشگاهی مشهد. راضی بودم و امیدوارم. مخصوصا وقتی
دیدم فقط 5 دقیفه به پایان وقت آزمون مونده بود و دو سه نفر کناریم 50 تا سوالُ جواب نداده بودن!!
دیگه اینکه آزمون ارشد که قرار بود جمعه باشه افتاد هفته اینده. خوب خوبه یکم دیگه میشه به تنبلیمون ادامه بدیم. از کوروش بخوام بگم که خیلی خوبه خدا رو شکر! خیلی اقاست فقط به بدی که داره اینه
که به یه چیزی که پیله کنه ول کن نیست. مثلا وقتی دلش بخواد برق روشن باشه رمین به اسمون بیاد
باید روشن باشه حتی اگه ساعت 3 صبح باشه. با هیچی ام ذهنش منحرف نمیشه. ولی ما به حرفش
گوش نمیکنیم و تا دلش بخواد میتونه گریه کنه.
همه چیزُ خیلی عجیب غریب میتونه بگه. یعنی منظورشُ میفهمونه ولی نمیشه گفت حرف میزنه.
یه عالمه عکس تو تبلت هست ولی نمیدونم چرا نه بلوتوث میشه به لبتاپ نه با کابل منتقل میشه!
اینم یه خبر کوتاه از ما...
دوستون دارم