کوروش کوروش ، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره

با تو بودن خوب است...

یک روز خوب ۴ تیر ۹۸ کنار حمیدرضا و کوروش

chandta ax

salam, bebakhshid farsi nadaram doostaye mehraboonam taze windows avaz kardim va hanuz   arsi nasb nashode roosh, alan saat 4:15 rooze jomeast, mano raoofo mohamad filme l ife of pi ro didim va man hanuz ghargh fekr kardan be mafhoome amighe in filmam. vaghean behtarin filmiye ke man baad aza modatha mididam, ajab filmbardariiii!!! hala faghat chand ta ax mizaram ghorboonetoon beram, aslan finglish neveshtan behem nemichasbe,  * delam baraye hamatoon tang shode bood, aksaran khoondametoon vali ta dirooz ke windowse ghadimi nasb bood system har do daghighe ye bar khamush mishod enghad ke virous dasht manam ba kurosh ziyad n...
29 شهريور 1392

تکواندو, سلام

سلام عزیزان دلم. وای چقدر دلتنگم برای شماها و اینجا!! مامان سجاد مهربون و دوست داشتنی من! مامان آتنای دسته گل, خاله مریم گلم مامان عسل, مامی کوروش و خیلیای دیگه چقدر دلتنگتونم. هنوز اینترنت منتقل نشده! ولی گمون کنم همین روزا بیادش دیگه. الان خونه مامانم. این مدت اتفاق زیاد افتاده. اولیش دزدیده شدن گوشی موبایلم که هدیه تولدم بود. بعدیش کوتاه کردن موهای کوروشِ! اینقدر خوشگلُ تو دل برو شده که نگو! ولی با دزدیده شدن گوشیم دوباره بی دوربین شدم  به همین دلیل بازم عکس ندارم. و این که دوباره تکواندو رو شروع کردم. 9 سال پیش بود که به خاطر کنکور تکواندو رو کنار گذاشتم اونم زمانی که فقط 2 ماه مونده بود به گرفتن دان 1. الان دوباره دارم همه حرکات و ...
16 شهريور 1392

جا به جا شدیم/اینترنت نداریم

سلام دلم برای اینجا یه ذره شده! الانم اومدیم خونه بابای محمد, کوروش با عموش رفته بیرون که من تونستم دو دقیقه بیام اینجا.  وای الان یک ماهی شده که اصلا سراغ لبتاپ و کلا تکنولوژی نیومدم. الان از دنیا بی خبرم.کوروش توی این خونه حسابی خوش میگذرونه. صبحا که بیدار میشه میره تو حیاط با سه چرخه و ماشینُ توپش بازی میکنه. آب بازی ام که کار هر روزشه! خیلی نمی دونم چی بگم. دوستای مشهدی که پرسیده بودین خونه کجاست  حاشیه کوثر شمالیه. واقعا خونمونُ شکار گیر آوردیم. تلفن خونه خرابه و فکر کنم تا 10 روز دیگه نهایتا اینترنت دار میشیم. فعلا نمی دونم چی بنویسم راستی خیلی خیلی خوشحال شدم از دیدن نظراتتون عزیزای دلم. اینقدر دلم برای خوندن تک تکتون...
7 شهريور 1392

اسباب کشی

عزیزای دلم سلام اسباب کشی داریم و الان خونه مامانم برای چند ثانیه اومدم نت! اینقدر سرمون شلوغه که وقت سر خاروندن نداریم. انشالله به زودی از خونه جدید میام پیشتون. دلم برای همتون تنگ شده. راستی خونه جدیدمون حیاط داره. الانم داریم میریم باز اونجا تمیز کاری. هفته آینده هم 3 تا عروسی آنچنانی دعوت شدیم. یه بار که دلت می پوسه از بی عروسی ای! یه بار 3 تا سه تا دعوت میشی اونم تو اوج اسباب کشی و کار! خدا به همه جوونا بهترین خونه رو بده ایشالا. همین دیگه الان داریم میریم باز کار و کار و کاارررررررررررررر.  برای یادبود قیمت ها در آینده: 10 میلیون رهن+ 700 اجاره 115 متر خونه+ 60 متر حیاط
24 مرداد 1392

ماه مهربانی سلام

سلام بچه ها! شورشُ دراوردم میدونم! ولی چه کنم که دستُ دلم به نوشتن نمیره! یک عذاب وجدان دائمی باهامه که نمیام بنویسم. خیلی مامان بدی شدم میدونم. این روزای شیرین قند عسلم مثل برق و باد میگذره و من هیچی ازش نمینویسم!!  شاید یک دلیلشم دوربینِ خراب باشه وقتی عکس نیست نوشتنم لطفی نداره! یکم از این روزای کوروش بگم که خیلی خیلی باهوش و فعال شده! وقتی یه چیز ممنوعه میبینه انگشت اشارشُ تند تند تو هوا تکون میده و میگه جیزززززززز!! چاقو غذای داغ یا پوشکش! اینقدر بامزه میشه که نگووو! روز به روز داره بیشتر شبیه خودم میشه!! همچین قند تو دلم آب میشه وقتی یکی میگه شبیه خودته زیاد خوب غذا نمی خوره! منم زیاد پاپیچش نمیشم. امروز دلم خیل...
10 مرداد 1392

سلاملکم :)

سلام  تند تند میگم و میخوابم. دارم از خواب له میشم چند روز پیش بابا اومد خونه دستش یه جعبه بزرگ بود. توش یه سه چرخه خوشگل بود. به کمک هم سر همش کردین و تو ذوق زده سوارش بودی تا عصر. شبشم با هم رفتین پارک و بابا میگفت حسابی کیف کردی! بابا میگفت توی پارک یه توپ گنده خورده تو صورتت هیچی نگفتی!! خیلی با جنبه ای قربونت برم. سه شنبه 7 رمضون مامانم اینا رو برای افطار دعوت کردم خونمون. چون افطار تا سحر فاصله کمی داره برای سحرم نگهشون داشتم. برای افطار: سوپ جو, فرنی, کره مربا, نون و پنیرُ سبزی, شربت زعفرون, شربت آلبالو, آب سیب ترش توپک خرما و زولبیا و بامیه و برای سحری:  پلو مرغ + قیمه و سالاد شیرازی و ماست و اینا بود. بعد ا...
27 تير 1392

من شرمنده ام

بچه ها سلام. امروز روز اول ماه رمضانه! منم روزه گرفتم. اینقدر ضعف کردم که نمی تونم زیاد بنویسم. از روزی که پست آخری رو گذاشتم نت قطع شد تا همین الان که وصل شد بالاخره. ببخشید نتونستم کامنتای پر محبتتونُ جواب بدم قول قول قول که زود زود مثل سابق شم. نمی دونم چرا این روزا اینقدر کار دارم. همش کار خونه و رسیدگی به کوروش! تمومی نداره ولی بازم راضیم به این مشغولیت های شیرین با کوروش. امروز افطار مهمونی عمه منیرمه. کوروش الان خوابه و من بعد از تمیز کردن و شستن 6 کیلو آلبالو و جوشوندنشون با شکر شربت آلبالو درست کردم و آلبالوهای باقیمونده رو گذاشتم تو آفتاب خشک شه! دیشب برای آلاسکا چند تا لیوان کوچولو خریدیم. امروز برای کوروش با شیر و شربت آلبالو آلا...
19 تير 1392

سکوت وبلاگی بالاخره به حول و قوه الهی شکسته شد...!!

سلام سلام بچه ها! نمی دونم چرا این مدت من مار شده بودم و این لبتاپِ پونه  یعنی اومدن سمت لبتاپ شده بود یه کابوس برام!! شایدم این حس به خاطر عذاب وجدانیِ که به خاطر کوروش میگیرم آخه پتا من میام نت انگشت به دهن میاد وایمیسته منُ برُ بر نگاه میکنه و میخواد که بغلش کنم. خوب بگذریم دیگه. دلم برای همتون خیلی خیلی تنگ شده بود.  این مدت اتفاق خاصی نیفتاده.  با دوستامون همون آقا یحیی و خانومش بیرون رفتیم چند بار. چند روز پیشم رفتیم دوباره اخلمد و این بار یگانه رو هم بردیم. تازه اونجا یه خانواده عرب از یگانه خوششون اومد و بهش 5 ریال عربستان هدیه دادن!! دخترمونُ پسندیدن دیگه  دیگه اینکه امروز کوروشُ بردم واکسن 18 ماهگی...
13 تير 1392